بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

بهراد بهترین هدیه خداوند

متولدين امروز 15 بهمن 92

متولدین امروز عضو نيني وبلاگ             آرشین کسرا اسرا ارتین امیر علی نورعلی کیان سام نازدار ما،محمدرهام صدرا كوچولو رادین میرزایی سایا هليا آریسا و آریا امیرعلی ... آیدا بهراد نفس مامان ،محمدرهام   هستی هانا ژابیز سام حدیث علی و امید كيانا محمد نيني‌گولوها تولدتون مباركككككككككككككككككككككككككككككككككككك ...
15 بهمن 1392

تولد 2 سالگي عشقمان

بهراد عزيزتر از جانم، نور چشمم، ثمره خوشبختي من و بابا فداي چشماي مثل مخملت تولدت هزاران بار مبارك              مراسم جشن تولدش هم روز پنجشنبه 17/11/92 هست هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااا   بهترين آهنگ زندگي من تپش قلب توست و قشنگ ترين روزم روز شکفتنت. عزیزم تولدت مبارک!       خدای اطلسی ها با تو باشد * پناه بی کسی ها با تو باشد * تمام لحظه های خوب یک عمر* بجز دلواپسی ها با تو باشد * تولدت مبارک   تو وجودت واسه من یه معجزست * مثل تو هیچ کجا پیدا نمیشه * روز میلاد قشنگت میمونه * توی تقویم دلم تا...
15 بهمن 1392

تداركات تولد 2 سالگي بهراد

آغاز دهه فجر به تمامي نيني‌ وبلاگيها مبارك امروز مامان مژده كمر همت و بسته و با كلي خبر و عكس اومده دينگ دينگ دينگ .... اولاً سه(3) روز ديگه بهراد عزيزم يكي يدونه مامان و بابا تولدشه بله درست حدس زدين تولد 2 سالگي بهرادجانمه و مسلماً دوباره من براي بهراد البته يه كم نسبت به پارسال كمتر تدارك جشن و ديدم ولي اين بار با يه خورده تغييرات به دليل اينكه پدربزرگ همسرم به رحمت خدا رفته و به احترام پدرشوهرم جشن مفصلي برگزار نميشه هفته پيش منو بابا سجاد همسري بنده تصميم گرفتيم كه يه كيك با تم بره ناقلا سفارش بديم و همه رو به رستوراني واقع در جاده چالوس دعوت كنيم منم كه از قبل كارتهاي دعوت بهراد جان رو تهيه كرده بودم فقط تاريخ و ساعتش رو ننوشته ب...
12 بهمن 1392

روزهاي سخت با بهراد

با نام خدا اين روز را آغاز ميكنم دوباره با يه تأخير طولاني اومدم، باور كنين كه خيلي دلم براي شما دوستان عزيزي كه هر بار با فرستادن پيام از من و پسرم ياد ميكنيد شرمنده شدم كه نتونستم جواب بدم ولي مطمئن باشيد كه همه پيامهاي شما دوستان عزيز را با جون و دل خوندم. 13 روز به تولد بهراد مونده يعني دو ساله بشه توي اين مدت من درگير كارهاي خودم در رابطه با اداره بودم يعني ميخواستم يه جورايي به كرج منتقل بشم كه فعلاً قضيه منتفيه تا بعد ببينيم چي پيش مياد دوم اينكه بهراد توي اين دو ماه اخير مدام مريض شد و طفلك پسرم همش آمپول و آنتي‌بيوتيك و و و و كه خودم وقتي داروهاشو ميبينم به گريه ميافتم چه برسه به اينكه بخورمشون حالا فكر كنيد اين طفل معصوم بايد...
2 بهمن 1392
1